فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام
علی مع الحق والحق مع علی،لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
درباره وبلاگ


سلام علیکم و رحمة الله و برکاته قال الله تعالی: ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی دوستی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) قلعه من است پس هرکس وارد قلعه ام شود از عذابم در امان است. بخونید و حض کنید و به داشتن پیشوایی چون امیر المومنین حیدر کرار مولی الموحدین امام علی ابن ابیطالب علیه آلاف التحیة والثناء افتخار کنید. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب علیه السلام شکر مخصوص خداوندی است که ما را از دوستداران علی ابن ابیطالب علیه السلام قرار داد.
نويسندگان

 طبری در تاريخ خود آورده است كه در سال سوم بعثت آيه «و انذر عشيرتك الاقربين‌»(8) نازل شد. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله می‌بايست دعوت را از اقوام و خويشانش شروع كند. علی عليه السلام در خانه پيامبر صلی الله عليه و آله بود. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله به او دستور داد ران گوسفندی بريان كند و قدحی از دوغ تهيه نمايد و بنی عبد المطلب را دعوت كند. او نيز چنين كرد و ميهمانان آمدند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله از ران گوسفند قدری خورد و با دندان خود متبرك كرد و از قدح نيز قدری نوشيد و آن را متبرك ساخت. ميهمانان يكی يكی خوردند و سير شدند و ران و دوغ سر جای خود باقی ماند.

ابولهب گفت: «لشد ما سحركم الرجل؛ عجب سحری كرد.» او رفت و بقيه نيز رفتند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله به علی عليه السلام فرمود: ديدی چه كرد؟ اَعِد؛ دوباره دعوت كن. اين بار هنگام پذيرايي، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله پيش دستی كرد و فرمود: «ايكم يؤازرنی علی هذا الامر فيكون اخی و وزيری و وصيی و خليفتی فيكم من بعدي.‌» آن‌ها مسلمان نبودند و قبول نكردند. علی عليه السلام گفت: «انا يا رسول الله.» حضرت رسول علی را بلند كرد (اين‌ها همه نكته دقيق و حكمتی دارد) و فرمود: «هذا اخی و وزيری و وصيی و خليفتی فيكم، فاسمعوا له و اطيعوا». آن‌ها برخواستند و رفتند. و ابوطالب را مسخره می‌كردند و می‌گفتند: «ان ابن اخيك يأمرك ان تطيع ابنك.»(9)
از اين مطلب فهميده می‌شود كه اولين تبليغ پيامبر صلی الله عليه و آله به وحدانيت و ربوبيت خدا، رسالت خويش و وصايت علی عليه السلام بوده است؛ يعني، تبليغ اين سه با هم بوده است.

منبع

جمعه 18 اسفند 1391برچسب:فضائل علی علیه السلام, :: 13:22 :: نويسنده : هیچی!

 بعد از وفات ابوطالب، آزار قريش زياد شد و پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله مأموريت يافت تا از مكه به مدينه هجرت كند. قريش در دارالندوه گرد هم جمع شده و تصميم گرفته بودند كه شبانه از هر قبيله يك نفر جمع شوند و يك باره بر پيامبر صلی الله عليه و آله حمله كنند و او را بكشند تا خونش در قبايل پخش شود و قاتل معلوم نباشد. ابولهب نيز در اين جمع شركت كرده بود. جبرئيل امين دستور هجرت را برای پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله آورد. و پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله تصميم بر هجرت گرفت. آن شب كه دور خانه پيامبر صلی الله عليه و آله را محاصره كرده بودند، علی عليه السلام را به جای خود خواباند تا فدايی او باشد.

حضرت علی عليه السلام عرض كرد: «اگر من جای شما بخوابم شما سالم می‌مانيد؟» فرمود: بله. علی به جای او خوابيد تا به شهادت برسد ولی پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله سالم بماند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله كفی از خاك برداشت و بر سر مشركان ريخت و رفت و آن‌ها او را نديدند. 
ديوارها كوتاه بود و آن‌ها جای پيامبر صلی الله عليه و آله را می‌ديدند. برای آزار حضرت، تا صبح به طرف خانه اش سنگ پرتاب می‌كردند، اما به دستور ابولهب قرار شده بود هنگام صبح حمله كنند. وقتی كه صبح شد، علی عليه السلام از جای خويش برخاست. آن‌ها بر خلاف انتظار، حضرت علی عليه السلام را ديدند.
گفتند: محمد كجاست؟ 
گفت: مگر او را به من سپرده بوديد؟

منبع

جمعه 18 اسفند 1391برچسب:فضائل علی علیه السلام, :: 13:14 :: نويسنده : هیچی!

 در جنگ خندق، قريش با ده هزار نفر آمدند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله و مسلمانان برای حفظ مدينه، با تعليم سلمان فارسی خندقی حفر كردند تا ارتش دشمن نتواند وارد مدينه شود. عمرو بن عبدود كه با هزار سوار برابر بود با اسب از خندق پريد. اصحاب پيامبر صلی الله عليه و آله از رويارويی با او هراس داشتند. عمرو به آن‌ها نگاه می‌كرد و می‌گفت: «شما می‌گوييد: هر كس از شما توسط ما كشته شود، به بهشت می‌رود. آيا از شما كسی نيست كه بخواهد بهشت برود؟‌» كسی پاسخ او را نمی‌داد تا اين كه گفت: «ولقد بححت عن النداء بجمعكم هل من مبارز؛ بس كه فرياد كشيدم و در ميان جمعيت شما مبارز طلبيدم، صدايم گرفت!‌» همه می‌ترسيدند، تا اين كه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «چه كسی به جنگ او می‌رود؟ علی عليه السلام فرمود: «من». پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله عمامه خود را بر سر او بست. علی عليه السلام وقتی با عمرو مواجه شد، به او گفت: «تو گفته‌ای كسی كه به مبارزه من درآيد، از سه حاجت او يك حاجت را اجابت می‌كنم. اينك من حاجاتم را می‌گويم. 1- بيا و مسلمان شو. گفت نمی‌شود. 2- لشكرت را بردار و برگرد. گفت: نمی‌شود. 3- تو سواری و من پياده، پياده شو تا بجنگيم. گفت: خيال نمی‌كردم در عرب كسی چنين آمادگی يا چنين خواسته‌ای داشته باشد.

عمرو پياده شد و اسب خود را پی كرد. با شمشير به حضرت علی عليه السلام حمله كرد. حضرت علی عليه السلام سپرش را مقابل ضربه او گرفت، سپرش دو نيم شد و شمشير به سر حضرت علی عليه السلام اصابت كرد. همانجا كه بعدها مورد اصابت شمشير ابن ملجم قرار گرفت. حضرت علی عليه السلام نيز شمشيری به پای عمرو زد. او بر روی زمين افتاد و حضرت علی عليه السلام روی سينه اش نشست.

اگر مسلماني، كافری را می‌كشت، تمام لباس و وسايل او را بر می‌داشت و مال او بود. ولی حضرت اين كار را نكردند. وقتی خبر به خواهر عمرو رسيد گفت: اگر لباس‌های برادرم را در آورده بودند تا آخر عمر برای او گريه می‌كردم ولی آن كه عمرو را كشت پسر ابوطالب با اين بزرگواری است.‌»(11)
عمر بن خطاب گفت: «زره اش هزار دينار (يا هزار درهم) ارزش دارد.‌» علی عليه السلام فرمود:«نخواستم پسر عمويم را لخت كنم.» (حضرت علی عليه السلام و عمرو هر دو از قريش و عموزاده بودند.)

منبع

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
پيوندها


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1